✨﷽✨

۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

تیزر رونمایی از یک کتاب

📽 #تیزر برنامه‌ی رونمایی از کتاب «جنگ جهانی بر ضد سوریه»

🔻کتاب «جنگ جهانی بر ضد سوریه» که مشتمل بر ترجمه‌ی شش مقاله‌ی منتخب از کتاب «سوریه فی مواجهه الحرب الکونیه؛ حقایق و وثائق» و تالیف یک مقاله در همین رابطه است، توسط صفاء‌الدین تبرائیان، محمدابراهیم ریاضی و میثم صفری ترجمه و از سوی موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

 

🔰آئین رونمایی از کتاب «جنگ جهانی بر ضد سوریه» برگزار شد.

🔻آئین رونمایی از کتاب «جنگ جهانی بر ضد سوریه» ساعت 10:30 امروز، چهارشنبه 10 دی‌ماه با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی رئیس هیئت امنای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دکتر شفیق دیوب سفیر سوریه در ایران، دکتر محمدمهدی اسماعیلی رئیس پژوهشکده مطالعات انقلاب اسلامی و ناظر علمی کتاب، در مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار  شد. 

🔻در این مراسم همچنین سرتیپ ستاد امین حطیط فرمانده سابق دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش لبنان، انیس نقاش عضو سابق سازمان الفتح و از پیشگامان مبارزه با صهیونیسم، حسین مرتضی مدیر اسبق دفتر العالم و پرس‌تی‌وی در دمشق، خانم نجوی رعد مدیر جمعیت احیاء فرهنگ مقاومت و خانم رغده زهوی مادر شهید کمال‌الدین کیکی (از شهدای حزب‌الله) به صورت ارتباط تصویری صحبت کردند.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میثم صفری

سرقت ادبی

✨﷽✨
 

دوره مکالمه عربی را در مدرسه‌مان گذرانده بودم و در ادامه، چند ترم ترجمه عربی به فارسی را به صورت تئوری و کارگاهی آموخته بودم. یکی دو کار را هم به صورت گروهی با رفقای دوره عربی مدرسه، کار ترجمه انجام داده بودیم. تصمیم گرفتم تا به صورت رسمی و جدی این علاقه‌ام را پیگیری کنم و وارد عرصه ترجمه شوم تا هم تجربه‌ بیشتری کسب کنم و هم کمک هزینه‌ای برای زندگی‌مان باشد. یکی از اساتیدمان در بخش ترجمه مرکز جهانی علوم اسلامی (جامعة‌المصطفای فعلی) مشغول به کار بود. خدمتشان رفتم و ایشان برگه‌ای را به من داد و فرمود: یک پاراگراف ❤️ را همانجا با فرهنگ لغات موجود در قفسه کتاب‌ها، به عنوان نمونه کار ترجمه کنم. کم‌تجربه بودم و متن را نیم ساعتی طول کشید تا ترجمه کنم. استاد، ترجمه‌ام را دید و اشکالاتش را گرفت و فرمود: خوبه! شما این مقاله ۳۰ صفحه‌ای را ترجمه کن و پنج صفحه پنج صفحه تحویل بده. عنوان مقاله: "الانتحال الأدبی" (سرقت ادبی) نوشته آقای حیدر حب الله بود. آن زمان رایانه نداشتم و با مداد می‌نوشتم و پاک می‌کردم و بعد با خودکار پاک‌نویس می‌کردم و خدمت استاد می‌دادم و ایشان زحمت تایپ و ویراستاری کار را می‌کشیدند. تا اینکه کار تکمیل شد و استاد تمام مقاله را تایپ‌شده و ویراستاری‌شده پرینت گرفته بودند و در پاکت کاغذی نو! *** گذاشته و تحویل اطلاعات مدرسه داده بودند. حق‌الترجمه هم داخل پاکت گذاشته شده بود. این، اولین درآمد زندگی‌مان از ترجمه بود و بسیار برایم شیرین و لذت‌بخش بود. اسمم به عنوان مترجم و اسم استاد به عنوان ویراستار در بالای مقاله نوشته شده بود 😍☺️. مدتی بعد به صورت کاملا اتفاقی دیدم که این مقاله در نشریه‌ای معتبر به اسم استادمان چاپ شده بود! هر چند استادمان به من کم‌تجربه، کمک زیادی فرموده بود و ویراستاری ایشان بسیار به زیبایی و یکدستی کارم افزوده بود ولی بالاخره... .  آدرس نشریه را پیدا کردم و جسارت به خرج دادم و رفتم پیش مسئول بخش ترجمه و قضیه را مطرح کرده و نوشته‌های خودم را هم نشان دادم. ایشان گفت: این یک نوع سرقت ادبی است و حتی شما می‌توانید شکایت کنید😳😳 گفتم: شکایت از استاد😱😱. هرگز! 

📌 این اتفاق تلخ و ناگوار سرآغاز آشنایی من با این موسسه شد و قالب کاری ما از دست‌نوشته آغاز شد و با فلاپی، سی‌دی، ایمیل، تلگرام، موبوگرام و اخیرا واتساپ همکاری چندین‌ساله من با این موسسه با فراز و نشیب تا به اکنون ادامه یافته است! 

و لله الحمد علی أوله و آخره ❤️

*** در یک تجربه ترجمه دیگر با موسسه‌ای پرطمطراق در قم، برای گرفتن متنی برای ارائه نمونه کار برگه‌ها را داخل پاکتی کهنه‌ و مستعمل گذاشت که جلوی چشمان خودم آن را از توی سطل آشغال برداشته بود! البته خوشبختانه همکاری‌مان -پس از خوردن حق‌ مسلم من و ترجمه مجانی ده‌ها صفحه به عنوان نمونه‌کار- پا نگرفت! و از این اتفاق خیلی خیلی دلشادم 😁 

 

یک تجربۀ ارزشمند: هر جا حقم در کار ترجمه خورده شد، همان نقطه برایم سکوی پرش شد! این تجربه چند ماه پیش هم برایم تکرار شد

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میثم صفری

آنچه پیامبر را پیر کرد!

✨﷽✨

در درس تفسیر قرآن رویه‌ام این است که کلاس به صورت تعاملی برگزار شود. آیات جزء آن ترم را بین خودم و رفقای کلاس به صورت خطّی از قرآن با خط عثمان‌طه و با در نظر داشتن تعداد دوستان تقسیم می‌کنم. باید با محوریت تفسیر نمونه و در کنار آن مراجعه به مطالعه توجه به تفسیر المیزان و نور مطالب تفسیری آیات تخصیص داده شده در قالب خاصی به صورت تبلیغی، مکتوب ارائه شوند. با اتمام آیات خودم که دو صفحه عثمان طه است و در آن شیوه کار تفسیری کلاس را هم به دوستان آموزش می‌دهم، نوبت رفقا می‌رسد که باید در حداکثر ربع ساعت آیات خودشان را که به صورت مکتوب کار کرده‌اند، کنفرانسی و به صورت گزارش کار تفسیری و با به کار بستن مهارت‌های کلاسداری ارائه کنند.
درسمان تفسیر جزء  12 بود. نوبت به ارائه دوستان رسیده بود. هر جلسه معمولا سه نفر کنفرانس تفسیری تبلیغی داشتند. پنج دقیقه‌ای به آخر کلاس مانده بود و نوبت به نفر سوم رسید. رفقا میگفتند دیگه بسه و کلاس را تعطیل کنیم. عزیزی که نوبتش بود آیاتش با آیه 112 سوره هود آغاز می‌شد. به دوستان گفتم: دستور استقامت دسته‌جمعی آمده، همان دستوری که پیامبرمان را پیر کرد! (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْت وَ مَنْ تابَ مَعَک‏ ‏...)، آن هم نه استقامت خودش، بلکه استقامت اطرافیان! پس، همراهان من! استقامت کنید. رفیقمان آیاتش را شروع کرد، و دو آیه از آیاتش را ارائه کرد. صدای بانگ دلنواز اذان ظهر به گوش آمد و دوستان گفتند: استاد! برویم نماز. گفتم: حالا دستور اقامه نماز آمد «وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ...» (آیه 114 سوره هود)!!! یا علی! پیش به سوی نماز جماعت 😍😍😍❤️ 

(لطفا این آیات را در قرآن و در صورت صلاحدید تفسیرشان را ملاحظه بفرمایید)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میثم صفری