چند روز پیش برای دفن مادر یکی از دوستان همسرم به بهشت معصومه قم رفتیم. با رعایت همه احتیاطات کرونایی شامل: ماسک، دستکش و رعایت فاصلهاجتماعی. خانمی که فوت کرده بود مبتلا به کرونا نبود و آزمایش کرونایش منفی بود و در اثر مشکلات گوارشی بعد از عمل جراحی و چند روز بستری در بیمارستان و در نهایت کمای عمیق به رحمت خدا رفته بود. در قم خانواده آنچنانی نداشتند و بیشتر اقوامشان تهران و اراک بودند و همین باعث شد که عنایت بیشتری به شرکت در مراسمشان داشته باشم. منتظر بودیم تا غسل و کفن انجام شود و در همان جمع محدود حدودا 15 نفره نماز خوانده شود و برنامههای بعدی. از آنجا که تا حدودی روابط عمومیام نسبتا قوی است در حاشیه این انتظار با یکی از برادران مرحومه مشغول صحبت شدیم از هر دری. ایشون ساکن تهران بود ولی سالها در سوئد زندگی کرده بود و در بخش مخابرات آنجا مشغول به کار بود و برام جالب بود که خیلی هم انقلابی و ولایی و دلسوزانه صحبت میکرد. حتی میگفت به خاطر شرکت در راهپیماییهای همبستگی با فلسطینیان در سوئد و دیگر برنامههای مذهبی و انسانی از طرف بعضی ایرانیهای آنجا تحت فشار بودم. خلاصه، صحبت به بحث روز، یعنی ویروس منحوس کرونا کشیده شد. نظر خیلی متفاوتی در مورد منشأ این ویروس داشت. به شدت دستساز بشر بودن این ویروس را رد کرد و گفت: گرم شدن زمین عامل به وجود آمدنش هست. یخهای قطب شمال در اثر گرم شدن زمین در حال ذوب شدن است و این ویروسها که مربوط به زمانهای خیلی دور و به تعبیر ایشون ما قبل تاریخ هستند آزاد شدهاند و به کشتیهای در حال عبور چسبیدهاند و منتقل شدهاند و میگفت شاهدش هم این است که کشورهایی که ارتباطات دریایی زیادی با مناطق قطب شمال دارند از جمله اسپانیا خیلی قربانی داشتهاند! معتقد بود که میبایست قم را قرنطینه نقطهای میکردند مثل ووهان چین و ... . خلاصه بعد از نزدیک دو ساعتی جنازه برای نماز و تشییع از غسالخانه به محل نماز آورده شد. به درخواست برخی وابستگان مرحومه و البته نبودِ روحانی معمّم دیگر! نماز میّت را با دقت بالا در رعایت اسمها و ضمیرها و فعلهای مونث در تکبیر چهارم 😱خواندم و بعدش هم ذکر توسل مختصری و روضه وداع ابا عبد الله الحسین علیهالسلام، روضه مورد علاقه شدید حضرت مادر 😭 و مناسب آن جمع را خواندم. واقعا غربت افرادی که در ایام کرونا از دنیا میروند بسیار بالاست و سنگینی داغ عزیزان در این روزها برای وابستگان عاطفی! آنها بسیار سنگینتر است. بعد از نماز با آمبولانس جنازه را نزدیک محل دفن بردند و با تشییع مختصری مراسم دفن شروع شد. دنبال مَحرم ایشان بودند که داخل قبر برود. شوهرش بود و دامادش و دو برادر معلومالحال! که اصلا نزدیک قبر هم نیامدند و فاصلهاجتماعی را حسابی رعایت میکردند. نزدیک بود شوهر رنجور و پیر ایشان که سیّد هم هست برود ولی دامادشان لطف کردند و رفتند. همسر یکی از برادران مرحومه اسپری به دست تند تند دستان همسر خود را ضد عفونی میکرد! قرعه تلقین خواندن هم باز به من افتاد و گفتند شما نماز را خواندهاید و زحمت تلقین با شما! بنده خدایی که در مزار مستقر بود و قرآن میخواند و تلقین و ... هم گفت: آنجا که آب هست تیمم باطل است شما بخوانید حاج آقا! با نگاه خاصی کارت دعای تلقین خود را به من داد! شروع کردم به خواندن: یا فلانة ابن فلان!!! هل أنتِ علی العهد... سریع تلقینخوان تذکر داد: «بنت!» 😳 (واقعا نماز و تلقین میت زن، خیلی حساسه) گفتم: بله بله! بنت😓... خوشبختانه بعدش دیگه ایرادی نتونست بگیره. وقت خاک ریختن دیدم همه اقوام فاصله اجتماعی را رعایت کردهاند و کسی نرفت برای خاک ریختن حتی قبر کن! با کمال تعجب دیدم: شوهرش بیل به دست شده ...😱😳😳😔... یا علی😭😭
📌 آن روز در قبرستان فاصلهاجتماعی را خیلی خیلی خوب با تمام وجودم لمس کردم و فهمیدم...
جهت شادی روح آن مرحومه که مادر مومنه، رنج و محرومیت کشیده، داغِجواندیدهای بود اگر دوست داشتید فاتحهای بخوانید ...